English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (265 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
potential U توانایی انرژی برای کار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
vim U انرژی توانایی
interoperability U توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
auto U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
get to <idiom> U توانایی داشتن برای
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
potential <adj.> U [توانایی برای انجام کاری]
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
virtual level U تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
conductive U مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
arithmetic U توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
computing U میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
capacitance U توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
autos U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
stability U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
image U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
automatic U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatics U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
adaptive channel allocation U توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
generators U دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
generator U دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolving power U اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
resolution U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolutions U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
blind dialling U توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
overstriking U توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
compatibility U توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
downward U توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
flexibility U توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
pair production U تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
deep stall U وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
intrinsic energy U انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
to prove oneself U نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
powering U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powered U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
interchange energy U تبدیل کردن انرژی
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
to tie into something [ American E] U با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
handily U ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
exhaust U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhausts U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
influenced U توانایی
potence U توانایی
capability U توانایی
reach U توانایی
powering U توانایی
influence U توانایی
reached U توانایی
reaches U توانایی
reaching U توانایی
influences U توانایی
influencing U توانایی
power U توانایی
powers U توانایی
might U توانایی
puissance U توانایی
powered U توانایی
energies U توانایی
able-bodied U توانایی
energy U توانایی
strenght U توانایی
faculty U توانایی
potentialities U توانایی
potentiality U توانایی
means U توانایی
faculties U توانایی
abilities U توانایی
ably U با توانایی
potently U با توانایی
authority U توانایی
credential U توانایی
expertise U توانایی
skill U توانایی
qualification U توانایی
ability U توانایی
competence U توانایی
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
non ability U عدم توانایی
working capacity U توانایی کار
energies U توانایی کار
capacities U توانایی گنجایش
risibility U توانایی خندیدن
capacity U صلاحیت توانایی
sentience U توانایی حسی
authority U توانایی اجازه
reasoning ability U توانایی استدلال
capacity U توانایی گنجایش
if possible U در صورت توانایی
mental ability U توانایی ذهنی
strengths U قوه توانایی
strength U قوه توانایی
have (something) going for one <idiom> U توانایی داشتن
convertibility U توانایی تغییر
powerlessly U با عدم توانایی
verbal ability U توانایی کلامی
capability U توانایی مقدورات
ability test آزمون توانایی
to the best of ones ability U بامنتهای توانایی
potency U توانایی نیرومندی
feasibility U توانایی انجام
special ability U توانایی اختصاصی
capacities U توانایی کار
capacity U توانایی کار
energy U توانایی کار
capacities U صلاحیت توانایی
general ability U توانایی عمومی
numerical ability U توانایی عددی
spatial ability U توانایی فضایی
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
capable U توانایی انجام کاری
nondeletable U عدم توانایی حذف
almightiness U توانایی برهمه چیز
psi ability توانایی فرا روانی
(have) what it takes <idiom> U توانایی انجام کار
authority U توانایی انجام کاری
absorptive U توانایی مکش یا جذب
solvency U توانایی پرداخت بدهی
starting power U توانایی راه اندازی
nonscrollable U عدم توانایی انتقال
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
may U توانایی داشتن قادر بودن
authorisations U اجازه یا توانایی انجام کاری
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
feel up to (do something) <idiom> U توانایی انجام کاری رانداشتن
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
ability grouping گروه بندی بر پایه توانایی
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
with all one's might U با تمام نیرو با همه توانایی
authorization U اجازه یا توانایی انجام کاری
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1حرف زوری به انگلیسی
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com